29.5.14

309 / My Letter to President Dilma Rousseff / September 1, 2012 / Brazil



----- Forwarded Message -----
From: bagher mohammadpour <bmp1337@yahoo.com>
To: bagher mohammadpour <bmp1337@yahoo.com>
Sent: Saturday, September 1, 2012 12:33 PM
Subject: Re: ریس جمهور محترم کشور برزیل



عالیجناب خانم دیلما روسف
ریس جمهور محترم کشور برزیل
داروسازی ایران پس از انقلاب سال ۱۹۷۹ و به دلیل قطع ارتباط سختاری اش با صنایع داروسازی اروپا و آمریکا وارد بحرانی همه جانبه و فراگیر شد که تا امروز ادامه دارد. به این دلیل و نیز به همه دلایل و عللی که بر شما آشکار است و بی نیاز از گفتن، نظام سیاسی هیچگاه اجازه نداده که این بحران مطرح و آشکار گردد: نه در سطح اجتمایی و نه حتی در سطح نظام اداری. مخاطراتی که بحران داروسازی ایران در سی سال گذاشته برای ملت ایران ایجاد کرده با هیچ مقیاس و معیاری قابل سنجش نیست و بی شک یکی از بزرگترین موارد و شاید بزرگترین مورد نقض حقوق بشری باشد که در سی سال گذشته در جهان به وقوع پیوسته است. از آنجاییکه تمامی فعالیت های تولید دارو در کنترل دولت است (از تعیین سهمیه تولید سالانهتاصدور پروانه تولیدو تخصیص ارز و تایید کیفیت محصولات و کنترل و نظرات بر فعالیت کارخانه های داروسازی) دولت اجازه هیچگونه نقدی در عملکرد نظام دارویی را نمیدهد. ادعای دروغین خودکفایی دارویی از افتخارات موهوم و جعلی رژیم سیاسی است و تشکیک در آن آسیبی جدی به مشروعیت سیاسی و عملی رژیم وارد میکند.
من باقر محمدپور هستم: داروسازی ایرانی با بیش از بیست سابقه در کارخانجات داروسازی ایران. شصت هشت ماه پیش به پاریس آمدم تا تحت حمایت کشورهای دمکراتیک بتوانم بحران داروسازی ایران در سطح بین المللی مطرح کنم. امیدوار بودم که جلب توجه جامعه جهانی به ابعاد انسانی و حقوقی این بحران، رژیم سیاسی ایران را وادار کند که نظام داروسازی را اصلاح کند و مردم را از این مخاطره دیرینه برهاند یا مخاطرات آنرا به نحو چشمگیری تقلیل دهد. متاسفانه هیچیک از کشورهای دمکراتیکی که در سی سال گذشته منتقد رژیم ایران بودند توجهی به این بحران نشان ندادند: بحرانی که تنها ظهور بخش بسیار کوچکی از آن در کشورهای دموکراتیک، بحرانهای بزرگ اجتماعی به دنبال میآورد و منجر به سقوط با ثبات ترین دولتها در اروپا یا آمریکا میگردد. حتی کشوری مثل کانادا که از جدی ترین منتقدان نقض حقوق بشر در ایران است، تمام مکاتبات مرا با سکوت و بی اعتنایی مطلق پاسخ داد. کانادا ۳۹ ایمیل و نیوزلند ۶۳ ایمیل و استرالیا ۳۹ ایمیل و دو نامه مرا در سی ماه گذشته به سکوت احاله کردند و ایمیلهای فراوان من به مقامات دیگر کشورهای اروپایی نیز تا کنون بی پاسخ مانده است. سخن جان استورات میل در این مقام صدق تمام دارد که "ترک فعل نیز میتواند منشاء زیان و مسولیت باشد":
A person may cause evil to others
not only by his actions,
but by his INACTION
and in either case he is justly
accountable to them for INJURY.
(On Liberty, page 7)
در سال ۲۰۰۱ میلادی بود که اولین نامه خود را به بعضی از مقامات سیاسی کشورهای اروپایی نوشتم و از آن روز تا امروز دوازده سال میگذرد. حتی فرمانداران کل سه کشور کانادا و نیوزلند و استرالیا نیز به دیده اعتنا در درخواست من نظر نکردند. این کشورها و بسیاری دیگر از کشورهای دمکراتیک درخواست کمک مرا بی پاسخ گذاشتند و از پذیرفتن من به عنوان یک پناهنده اجتماعی یا سیاسی یا مهاجر امتناع ورزیدند تا من در سایه امنیت اجتماعی این کشورها بتوانم بحران عظیم داروسازی ایران را در سطح بین المللی افشا کنم. به نظر میرسید که کسی در جهان غرب هنوز نمیداند که ۱) داروسازی چیست یا ۲) مخاطراتی که من از سخن میگویم چیستند ۳) یا نغض حقوق بشر چگونه روی میدهد! گویی "اقتدار سخن" در غرب سیاسی مرده است. به شهادت تاریخ ما آدمیان از مرگ سخن بیشتر آسیب دیده ایم تا ازمرگ تن: مرگ سخن آغاز رنج آدمی است و مرگ تن پایان آن!
چند روز پیش با یکی از دوستان درباره بی اعتنایی غرب سیاسی به مخاطرات بحران داروسازی ایران سخن میگفتم و ناامیدی عمیقی که سکوت غرب در من برانگیخته است. دوستم پرسید: "چرا دمکراسی های غیر اروپایی را نمی آزمایی؟ باشد که اینان به آرمانهای دمکراسی نزدیکترو وفادارتر باشند!" گفتم مثلا؟ گفت کشور برزیل! از غفلت خود در عجب شدم و اینک این نامه و این درخواست که حامل امید و درخواست کمک من از جنابعالی است در محضر شماست.
 عالیجناب خانم دیلما روسف، اجازه میخواهم که درخواست کمک خود را از جنابعالی و در محضر شما با اتکا بر یک اصل تئوریک و چهار شاهد تجربی تجدید و تحکیم و مکرر کنم.
A person may cause evil to others
not only by his actions,
but by his INACTION
and in either case he is justly
accountable to them for INJURY.
(On Liberty, page 7)

۱- اندیشمندان"دموکراسی" را در تحلیل نهایی "اتکا بر اندیشه و سخن مبتنی بر اندیشه در اداره جامعه و حل و فصل منازعات گریز ناپذیر آن دانسته اند". لاجرم تکرار در خواست کمک من از دولت و کشور برزیل، هم متکی بر مبانی نظری دموکراسی است وهم تامین کننده منافع بیش از هفتاد و نه میلیون انسان. پس این "الحاح و اصرار" عین روش جاری مدرن است در اعمال دموکراسی و نیز "بواسطه" وخامت اوضاع ایران است در تمامی ساحت ها.  

۲- در دانشنامه "ویکیپدیا" خواندم كه نماینده پارلمان افغانستان، خانم جویا (۲) به دنبال یک "نانو نطق" نود ثانیه ای به یک چهره جهانی تبدیل شد و او را کاندید جایزه صلح نوبل هم کردند. نه آنچه خانوم جویا در"نانو نطق" خود از آن سخن گفت بر جهانیان پنهان بود ونه از آن سخنان نفعی به افغانیان رسید ونه بعد از آن تحولی در افغانستان حاصل آمد. اصلا مگر در یک و نیم دقیقه چه میتوان گفت؟  کانادا و ایتالیا به او شهروندی افتخاری دادند و فیلسوف طراز اولی مثل "نوام چامسکی" او را در دریافت جایزه نوبل محق تر از باراک اوباما دانست! به اعتقاد من لیست جوایز او نشانه نوعی "هیستری" سیاسی و اجتماعی فراگیر در روزگار ماست. ولی بحران داروسازی ایران به هیچ وجه با مساله خانم جویا قابل مقایسه نیست. بحران داروسازی ایران:
۱)    مساله ای بحرانی، انسانی، و پنهان است كه در سی سال گذشته ادامه داشته؛
۲)    مخاطرات بسیاری برای همه مردم ایران دارد؛
۳)    حل آن ضرورتی عاجل است و با منافع بی شمار؛
۴)    افشای آن تبعات داخلی و خارجی بسیاری دارد و
۵)    چهره ای پنهانی از زندگی و سیاست در ایران را آشکار میسازد كه تا کنون از نگاه ایرانیان و جهانیان بیرون بوده است. سخنان خانوم جویا هیچ یک از این تبعات و فواید را نداشت.

۳- رسوایی سالهای اخیر شرکت عظیم"فایزر" (۱)  اهمیت بحران داروسازی ایران را اثبات میکند و راه را بر انکار و تردیدها میبندد. دیدیم كه تخلف  "تبلیغات دروغ" بزرگترین جریمه امریکا و جهان را بر عهده شرکت فایزر گذاشت. اگر نسبت های ریاضی و علمی را در مقایسه معضلات داروسازی ایران و شرکت فایزر به کار گیریم، بی شک نمیتوان حدی عددی برای جریمه متخلفان و مرتکبان آن همه خطاهای فاجعه آمیز در داروسازی ایران تعیین کرد.در مقایسه با بحران داروسازی ایران، هیاهوی "فایزر" را باید یک "هیچ بزرگ" دانست: "هیچ" چون دروغ در برابر آنچه در داروسازی ایران میگذرد وزنی و اهمیتی ندارد؛ و"بزرگ" بخاطر انعکاس گسترده و مبلغ نجومی جریمه.
۴- بی شک همه کشورهای دمکراتیکی که تقاضای کمک مرا بی پاسخ گذاشتند از تعیین "گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران" حمایت کردند و اینروزها نیز خواستار تمدید ماموریت آقای احمد شهید شده اند. ولی همین کشورها گوش خود را به گزارشی درجه اول و مستقیم که مبتنی بر بیست سال مشاهده مستقیم بود بستند و ملتی را از حمایت خود محروم ساختند و بیش از هفتاد میلیون انسان را برای شش سال دیگر در معرض آن مخاطره عظیم قرار دادند.
۵- اگر خشونت سیاسی و پلیسی و قضایی فقط فعالان سیاسی یا اجتماعی را هدف تعرض و تجاوز خود قرار میدهد، بحران داروسازی ایران ملتی هفتاد میلیونی را در سی سال گذشته در معرض مخاطره ای گریزناپذیر قرار داده 
است. سوء عملکرد دولت ایران در دو سطح داخلی و بین المللی آشکارتر از آن است که نیازمند ارائه شواهد باشد و همه آنچه بر جهانیان آشکار است اثبات کننده این واقعیتند که تمامی راههای دیپلماتیک و مدنی برای گفتگو و حصول تفاهم با رژیم سیاسی ایران مسدود است: خاصه در سطح داخلی.
چند سال پیش  در ایمیلی از وزارت بهداری انگلستان خواستم که نظر حرفه ای و حقوقی خود را درباره تخلفات رایج و روزمره در داروسازی  ایران اعلام کند. ایمیل من به MHRA  و پاسخ آن اداره پیوست استMHRA تقریبا تمام فعالیت های روزانه داروسازی ایران در سی سال گذشته را   مستوجب" تا دوسال زندان و جریمه نقدی نامحدود " دانست. چگونه میتوان سکوت جهان دموکراسی در برابر این فاجعه عظیم انسانی را توجیه کرد؟
برای قبول یا اثبات اهمیت یک " نظریه علمی" یا " گزارشی اجتمایی" در دنیای مدرن به چه نوع و چه اندازه یا چه تعداد شواهد و ادله نیاز است؟ گزارش من از بحران سی ساله داروسازی ایران مستند به مدارک رسمی از تولید کنندگان دارو و وزارت بهداری است و برای اثبات آن فاجعه، یافتن اسنادی معتبرتر از آنچه من در اختیار دارم امتناع منطقی دارد ولی غرب سیاسی همه این شواهد را نادیده گرفت!
عالیجناب خانم دیلما روسف، روشن است که افشای بحران داروسازی ایران مستلزم هیچگونه حمایت نظام سیاسی کشور شما نیست و من با اتکا به دو دهه تجربه کاری در صنایع داروسازی، به سهولت و به سرعت خواهم توانست معیشت خود را تامین کنم و از حمایت مالی دولت بی نیاز گردم مگر برای مدت کوتاهی که ضرورت دوران استقرار است.
امیدوارم كه این نامه با جلب توجه و حمایت جنابعالی راه را برای توقف یکی از فراگیرترین موارد نقض حقوق بشر در جهان بگشاید و به گشایش فضای اجتماعی در ایران کمک کند. وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ ثابت کرد كه گشایش فضای اجتماعی در ایران بدون مساعدت جوامع و دولتهای آزاد و دموکرات تحقق ناپذیر است و امروز روز وفای عهد دموکراسی و حقوق بشر به آرمان خود است.امروز مردم ایران برای تخفیف استبداد و دیکتاتوری حاکم و احقاق حقوق اساسی و از دست رفته خود بیش از هر مقطع دیگری در تاریخ معاصر خود به حمایت و مساعدت کشورهای دموکراتیک نیازمنند.
 در سه هفته ای که در سال ۲۰۰۹ برای بازگردانده شدن به پاریس در اختیار پلیس اتریش بودم، "در باره آزادی" جان استورات میل را دو بار خواندم و یک بار رونویسی کردم و تحت تاثیر زبان ادیبانه میل بود که در پایان یکی از نامه هایم به مقامات سیاسی اروپا نوشتم:
Before the announcement of History enslaving the soul and spirit
of mankind irreversible in Iran, we have duty and
responsibility to do anything possible to stop it forever;
for human is deserved to be the subject only of his Will’s power.

و در جای دیگری نوشتم:



Any commitment to advancement of human rights in Iran

must be asserted by deeds

 because it is a long time words

 have nearly exhausted their POWER.


این سخنی است که همچنان در مورد ایران صادق است.

  
عالیجناب خانم دیلما روسف، رئیس جمهور محترم کشور برزیل؛

 استدعا دارم که با حمایت و قبول درخواست من برای زندگی و کار در کشور برزیل 
هم به تخفیف بحران داروسازی ایران مدد برسانید و هم مرا از بازگشت به ایران حفظ فرمایید:
Soon it would be too late if nobody comes to my rescue!
عالیجناب کمترین و آخرین درخواست من این است که اگر حصول تصمیم در باره مفاد این درخواست بیش از چند روز طول خواهد کشید، دستور فرمایید مرا از "مدت انتظار" باخبر کنند. این نکته برای من اهمیت حیاتی دارد چون بعد از شش سال زندگی در اروپاو در بدترین شرایط زیستی، هم تمامی پشتوانه مالی خود را از دست داده ام و هم از نظر روانی نیز انتظار نامحدود برایم ناممکن گردیده است: انتظاری که تا کنون شش سال از عمر بی بدیل را به آتش کشیده است. دشواری و صعوبت "انتظار نامحدود"  امری است  مستند به سخن روانشناس بزرگ قرن بیستم، دکتر ویکتور فرانکل (که خود سالها زندانی بازداشتگاههای نازی بود) در کتاب معروفش به نام "انسان در جستجوی معنا" :


Former prisoners, ...agree that
the most depressing influence of all
was that a prisoner
could not know how long
his termof imprisonment
could be
[[[Victor Frankel, Man's search for Meaning, Rider, London 2008, page 78.]]]
در پایان این نامه، درخواست و تقاضای کمک خود را از جنابعالی مکرر میکنم و از عالیجناب رئیس جمهور کشور برزیل تقاضا و استدعای عاجزانه دارم که مرا از بازگشتن به دوزخ ایران رهایی بخشند و هم ذیل عنایت خود، با ممکن ساختن افشای بحران داروسازی ایران، ملت ایران را در بهبود شرایط اجتماعی و زیستیشان یاری فرمایند. بدیهی است که اگر جنابعالی افشای بحران داروسازی ایران را در برزیل به مصلحت نمیدانید، متعهد میشوم که این مساله را از طرق دیگر و به کمک روشهایی که اینترنت ممکن ساخته تعقیب کنم.
دو سند دیگر پیوست این نامه است: یکی نامه ای است در شرح بحران داروسازی ایران به زبان انگلیسی و نوشته دیگر CV من است که به نوبه خود حاوی اطلاعات بیشتری در باره ساختار و معضلات داروسازی ایران است و نیز از علایق و فعالیتهای حرفه ای من سخن میگوید.
در پاریس شبها را در کمپ افراد homeless  بسر میاورم و روزها را در خیابانها و پارکها و کتابخانه های عمومی میگذرانم و آدرس ثابتی ندارم. استدعا دارم دستور فرمایید با من از طریق ایمیل تماس بگیرند: ...
ارادتمند
باقر محمد پور
_________________________________________________________________
 


No comments:

Post a Comment