28.5.14

280 / سلام خانم کریستین امانپور / February 6, 2014 / IRANIANs




On Thursday, February 6, 2014 5:36 PM, bagher mohammadpour <bmp1337@yahoo.com> wrote to amanpour@cnn.com <amanpour@cnn.com>:





سلام خانم امانپور
متاسفانه من کم از شما شنیده بودم. چند روز پیش با یکی از دوستان یمنی خود در پاریس در باره مشکلات خود در اینجا سخن میگفتم که از شما سخن گفت: اینکه جدی است و کوشا و در کار خود خبره و متنفذ و باهوش و دارای نفوذ حرفه ای. اینها را به وجه سخن ورزی نمیگویم. در بیش از بیست سال کار در کارخانجات  داروسازی ایران به اندازه یک "فرمودید" مداهنه نکردم و حق مردم و حقیقت امور را به هیچ نفروختم و نخ قدرت را نریسیدم.²

من هفت سال پیش برای افشای یک فاجعه ملی و فراگیر در صنایع داروسازی به پاریس آمدم ولی همزمان با ورود من همه "ممیزات دموکراتیک" دموکراسی فوت فرمودند. هفت سال است که از نیوزلند تا کانادا را با ایمیلهای خود تحت آتش بی امان (امانپور هم از این ریشه است!) منطق و استدلال و کمک-خواهی خود قرار داده ام ولی انگار نه انگار! غرب مرده است.²
دهها نامه به مقامات سیاسی و صنعتی و اجتماعی و "کاخ سفیدی" و "بانوی اولی" و "فایزری" و "شورای روابط خارجی" و "نماینده امریکا در شورای حقوق بشر سازمان ملل" و خانم پیلای و دهها کس دیگر نوشتم ولی سکوت همه مصداق این شعر معروف شد:²

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
من عاجزم زگفتن و خلق از شنیدنش

کمترین استدعای من این است که ٤ ایمیل مرا به دقت بخوانید تا صورت مساله آشکار گردد. در صورت تمایل اطلاعات بیشتری خواهم فرستاد. شما به حق طبیعی میتوانید به این امور علاقه مند نباشید. حداقل اینرا به من بگویید. سکوت ناموجه غرب دمکراتیک  بیش از ٢٢٠٠ روز و ٢٢٠٠ شب از بهترین مقطع عمر مرا بر باد داده است.²

در استدعای"شکست سکوتش" برای کسی چنین نوشتم

سلام
چند کلمه هم کافی است: در کشتن ما چه میزنی تیغ هلاک / ما را سر تازیانه ای بس باشد!²
ارادتمند: من

شما هم این در خواست خاضعانه را از من بپذیرد. یه "متأسفم! من به این امور علاقه مند نیستم" هم از سر من زیاد است. شما که خانم هستید باید بهتر بدانید که "چشم براهی چه اندازه تلخ است": خاصه پس از هفت سال .²

ارادتمند:محمدپور
________________________________________
 چند وقت پیش ایمیل زیر را برای خانم علینژاد فرستادم که به دلیل سندیت تاریخی همان را با حفظ عنوان به عنوان طرح صورت مساله برایتان میفرستم. ایمیلهایی را که امروز میفرستم فقط برای "تعریف" صورت مساله است. 
مکاتبات   من از نیوزلند تا کانادا را پوشانده: ولی سخن گفتنی با مردگان. با فاصله یک یا دو روز چند ایمیل دیگر که تماما خطاب به مقامات آمریکایی است برایتان خواهم فرستاد. چیزی که "فی نفسه" ارزش مطبوعاتی و سیاسی دارد "این سکوت گورستانی غرب" است که این همه بر آزادی بیان و آزادی اطلاعات تاکید میکند و مینازد. حتی ایرانیانی که از "سخن" نان میخورند (خبرنگاران و خانم علینژاد و فلسفه خواندگان) سخن مرا بر طاق نیسان نهادند .²
_______________________________________________________________________________________________________________
On Sunday, December 29, 2013 1:13 PM, bagher mohammadpour <bmp1337@yahoo.com> wrote:

 خانم علینژاد سلام.²
یک_____ امید است سلامت و شادان باشید. من دکتر د اروساز هستم، با بیش از ۲۰ سال سابقه کار "موثر و خلاقانه" در بسیاری از کارخانجات داروسازی ایران. هفت سال پیش برای یافتن راه حلی‌ برای د اروسازی ایران که در سی‌ سال گذشته در بحران کامل به سر میبرد به پاریس وارد شدم. کمتر از یک سال از هفت سال گذشته را در هلند و اتریش گذراندم و این نوشته را از پاریس مینویسم.²

 دو_____داروسازی ایران با قطع ارتباط کارخانجات داروسازی با سرمایه گذاران خارجی آنها، وارد بحرانی شد که در سی‌ سال گذشته بی‌ وقفه ادامه داشته است. چند سال پیش شرکت فایزر آمریکا برای دو تخلف کوچک به پرداخت بزرگترین جریمه تاریخ محکوم شد: دو میلیارد و سیصد میلیون دلار*!  آنچه فایزر مرتکب شده بود در قیاس با آنچه بطور روزمره در داروسازی ایران میگذرد به یک هیچ بزرگ ماننده است. فهرست  کوچکی از مشکلات روزمره داروسازی ایران را برای وزارت بهداشت انگلیس فرستادم. گفتند هریک از این تخلفات مستوجب "تا دو سال حبس و جریمه نقدی نامحدود" است**. زمانی‌ معنی‌ نامحدود را دانستم که ماجرای فایزر را شنیدم و دانستم.²

سه‌_____ میدانید که مقالات بسیار و چند کتاب در باره قتل‌های زنجیره‌‌ای در ایران چاپ شد ولی‌ هیچ یک از نشریات، نه‌ در دوره رفسنجانی و نه‌ در دوره خاتمی، جرات نکردند مقاله مرا در باره بحران داروسازی ایران چاپ کنند. معتقد بودند که انتشار آن‌ مقاله و افشای آن‌ همه تخلفات که به نحو روزمره تکرار می شوند به بحرانی ملی‌ منجر خواهد شد که به واسطه تبعات سیاسی آن، عواقب سختی برای نویسنده برای نویسنده و ناشر در پی‌ خواهد داشت.²
چهار_____ در هفت سال گذشته نیز دموکرسی گوش خود را به مددخواهی‌های بی‌ وقفه من بسته است: از نیوزلند تا کانادا. من تقریبا با تمامی کشورهای دمکترتیک مکاتبه کرده‌ام و در پاریس نیز به بسیاری از سفارتخانه‌ها رجوع کرده‌ام ولی‌ افسوس از سر سوزنی شنوائی.² 

 پنج_____ میپنداشتم که جهان دموکراسی خیلی‌ زود راه را بر افشای این بحران در ایران خواهد گشود و من با استقرار در یکی‌ از این کشورها قادر خواهم بود این بحران را که شاید بزرگترین مورد نقض حقوق بشر در جهان معاصر است، افشا سازم. ولی‌ هفت سال سکوت و بی‌ اعتنایی "گورستانی" غرب دمکراتیک آن‌ باور و عتماد را ابطال کرد. حالا به این میندیشم که راه معکوس در پیش گیرم و اول به افشای آن‌ بحران از طریق رسانه‌های جهان بپردازم. آنگاه به آن‌ واسطه جایی‌ برای زیستن و امان یافتن بیابم.²

  شش_____ این فهرست کشور‌های است که از آنها کمک خواسته ام: فرانسه، دولت انگلیس، ملکه انگلیس، ایرلند، ایسلند، آلمان، اتریش، دانمارک، هلند، نروژ، اسپانیا، نیوزلند، فرماندار نیوزلند، استرالیا، فرماندار استرالیا، هند، قطر، سنگال، آفریقای جنوبی، مراکش، هند، برزیل، آمریکا، کانادا، فرماندار کانادا، سازمان بهداشت جهانی‌، سازمان ملل متحد، شورای حقوق بشر سازمان ملل، نمینده آمریکا در شورای حقوق بشر، بیل کلینتون، هیلاری کلینتون، خانم رئیس، جرج بوش، اوباما، میشل اوباما، نخست وزیر و وزرای خارجه کانادا در هفت سال گذشته، مجلسین کانادا و .... به زودی فهرست کاملی از آنان برایتان خواهم فرستاد.(در صورت ضرورت).²

هفت_____ در حوالی سال ۲۰۰۰ یا ۲۰۰۱ بود که با آقای "عطالله هوشان" در سفارت آمریکا در ابوظبی در این باره سخن گفتم و آخرین نامه‌ام را به میشل اوباما نوشتم: پس از دیدار اوو از افریقای جنوبی و با دخترانش داستان "گربه در کلاه" را برای کودکان افریقایی خواندند. و شاید دلیل آن‌ مقارنت بر شما آشکار باشد. ولی‌ همچنان همه ساکتند.²

  هشت_____ در نامه‌ای فارسی‌ به نخست وزیر کانادا*** از "هیستری سیاسی غرب سیاسی" در حمایت از خانوم "ملاله جویا" سخن گفتم و اینکه آنچه او در نانو- نطق نود ثانیه‌ای خود از آن‌ سخن گفت چیزی تازه و نو نبود و کسی از آن‌ در جهان نا آگاه نبود. و ثانیا از آن‌ چه او سخن گفت کسی در جهان یا افغانستان سودی نبرد و پس از آن نیز چیزی در جایی‌ اصلاح نشد یا بهبود نیافت. و اخیرا نیز غرب با  نوجوان پاکستانی "ملاله یوسفزای" همان کار را کرد. اگر  او یک گلوله خورد، جنینان و نوزادان و کوودکان و اطفال و همه اهل یک ملّت سالهاست که در معرض "گلوله باران" داروهای غیر استاندارد، فاسد و یا حداقل کم اثرند. اگر چیزی در جایی از نظام دارویی درست است، بر هست تصادف است یا بسیار نادر: کیفیت چیزی است که باید در مراحل "طراحی و سخت و کنترل" ‌یک کالا، طراحی و در آن‌ تعبیه گردد: و این چیزی است که در و از نظام دارویی ایران غایب است. غفلت غرب از آن‌ فاجعه ملی‌ در ایران شگفت آوار است!²


ابعاد این بحران به حدی است که حتی "سازمان بهداشت جهانی‌" و "سازمان غذا و داروی آمریکا"  و نیز "دفتر حقوقی کمپانی فایزر" نیز از اظهار نظر در باره آن طفره رفتند در حالیکه اظهار نظر حقوقی بر هیچ سازمان حرفه‌ای منع حقوقی و قانونی ندارد.²


 نه‌_____ این روزها مساله حقوق بشر در ایران دوباره مطرح شده است. فکر میکنم این موقعیت خوبی است که این مساله مطرح و افشا گردد. در ایمیل دیگری نامه خود را به صدر اعظم آلمان برایتان میفرستم که حاوی تفصیل کافی‌ در باره سوابق خودم و بحران دروسازی ایران است.
خواهش من این است که این نوشته‌ها را به دقت بخوانید. و درخواست دوم من است که مرا در باره این امر و راههای مطرح کردن این مساله در سطح رسانه‌های دنیا راهنمایی‌ کنید. تلفن من در فرانسه این است: ۰۰۳۳۷.۵۳.۴۸.۶۰.۰۳. 
منتظر پاسخ شما هستم. و آخرین درخواست خاضعانه من این است که مرا از اراده خود در باره این درخواست کمک با خبر کنید. اگر اراده شما بر عدم ورود به این مساله تعلق گرفت، من آنرا به عنوان تصمیم به حق شما گردن خواهم نهاد ولی‌ شاید از نظر اخلاقی حق داشته باشم که از تصمیم شما با خبر گردم. ایرانیان بسیاری حتی در این حد نیز به اقتضای اخلاق عمل نکردند و وفادار نمادند.²
ارادتمند: محمدپور
  
___________________________________________
_____________________________________________________


No comments:

Post a Comment